شناخت خود یکی از موضوعات اساسی در زندگی هر فرد است . یکی از راه های شناخت شخصیت خود آشنایی با آرکتایپ ها یا همان کهن الگو ها است. واژهی “آرکتایپ” در اصل لغتی یونانی است، ریشههای این اصطلاح دو لغت یونانی archein به معنای “کهن یا اصیل” و typos به معنای “الگو، مدل یا نوع” است. ترکیب این دو واژه معنای “کهن الگو” را میدهد که تمام شخصیتها، اشیاء یا مفاهیم دیگر از آن مشتق میشوند یا از روی آن کپی، تقلید یا شکل داده میشوند. مفهوم کهن الگوها از سوی روانکاو سوئیسی کارل یونگ مطرح شد که باور داشت کهن الگوها مدلهایی از افراد، رفتارها یا شخصیتها هستند. کهن الگو به باور یونگ گرایشهایی ذاتی و مادرزادی است که بر رفتار انسان تاثیر میگذارد. در روانشناسی تحلیلی آن دسته از اشکال ادراک و دریافت را که به یک جمع به ارث رسیدهاست کهنالگو یا سَرنمون میخوانند. هر کهنالگو تمایل ساختاری نهفتهای است که بیانگر محتویات و فرایندهای پویای ناخودآگاه جمعی در سیمای تصاویر ابتدایی است. مانند اساسیترین کنشهای زیستی احتمالاً مهمترین تصاویر ابتدایی در همهٔ دورانها و نژادها مشترک است. یک کهنالگو را میتوان همچون یک ذخیرهٔ هوشافزا، یک نقش سر، یا یک اثر ارثی تصور کرد که از طریق تراکم تجربیات روانی بیشماری که همواره تکرار شدهاند تکوین یافتهاست. تصاویر ابتدایی محصول و مرتبط با دو عامل هستند: فرایندها و رویدادهای طبیعی که پیوسته تکرار میشوند و عوامل تعیینکننده درونی زندگی روانی و کل زندگی. این تصاویر با کمک طبیعت دوگانه به خوبی میتوانند هر دو دسته دریافتهای بیرونی و درونی را هماهنگ سازند و به آنها معنا بخشند و اعمال انسان را در راستای همین معنا هدایت کنند. این تصاویر با هدایت غرایز ناب به درون قالبهای نمادی، انرژی روانی را از سردرگمی عظیمی که ادراک محض پدیدمیآورد، خلاصی میبخشد. از این جهت این تصاویر قرینهٔ ضروری غرایز هستند، ولی افزون بر آن مکانیسمی هستند که بدون آن در یک وضعیت جدید ممکن نبود.